فصل خزان

بچه که بودیم ...

پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۱، ۰۵:۵۷ ب.ظ


" بچه که بودیم ... "
 
 
                                 بچه که بودیم از آسمون بارون می اومد

                
بزرگ که شدیم از چشمهامون میاد 

 
بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن

بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه

 
بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم

بزرگ شدیم تو خلوت

بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست

بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه

 

بچه بودیم همه رو 10 تا دوست داشتیم

       بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی

بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم
 
 
بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن 
بزرگ که شدیم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که
 
اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه

کاش هنوزم همه رو 
به اندازه همون بچگی
۱۰ تا دوست داشتیم
 
بچه که بودیم اگه با کسی دعوا میکردیم

یک ساعت بعد از یادمون میرفت

بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون

 مونده و آشتی نمی کنیم
 
 
بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود 

بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه
 
 
      بچه که بودیم بچه بودیم

بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ؛

دیگه همون بچه هم نیستیم

  • میترا ، الهه مهر و محبت

نظرات  (۲)

هیییی کودکی کجایی که یادت بخیـــــــــــــــــــــــــــر

پست زیبایی بود

wow.beautiful

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی